دلایل خیانت یک مرد( طنز
خانومم از اینم استفاده نمیکنه
خانومه اومد خونه دید شوهرش تو رختخواب با یه زن زیبا خوابیده و مشغوله
رنگ از روش پرید و داد زد: مرتیکه بی وجدان. چطور جرات میکنی با زن نجیب و وفادار و با مادر بچههات یه هم چین کاری بکنی
من دارم میرم و دیگه نمیخوام ببینمت. همین الان طلاقم رو میخوام
شوهره با التماس گفت: عزیزم، فقط یه لحظه اجازه بده توضیح بدم که چی شد و بعد هر کاری خواستی بکن
خانومه گریه کنان گفت: باشه ولی این آخرین حرفیه که به من میزنی
شوهره گفت: ببین عزیزم. من داشتم سوار ماشین میشدم که بیام خونه. این خانوم جوون ایستاده بود و از من خواست که برسونمش.به نظرم خیلی افسرده و نگران اومد و دلم براش سوخت و قبول کردم. متوجه شدم که خیلی لاغر و ژولیده است، به خصوص که گفت که مدتهاست که چیزی نخورده. از سر دل رحمی اوردمش خونه و غذای دیشبی که تو نخوردی رو گرم کردم و بهش دادم، که دو لپی همه را خورد
دیدم که خیلی کثیفه و لباسش پاره پوره است. پیشنهاد کردم که یه دوش بگیره، که پذیرفت
فکر کردم چند تیکه لباس بهش بدم. اون شلوار جین را که برات تنگ شده بود و دیگه نمیپوشیدی بهش دادم.اون شورتی را هم که برای سالگردمون خریده بودم و هیچوقت نپوشیدی و گفتی که من اصلا سلیقه ندارم بهش دادم.اون پیرهنی که خواهرم هدیه کریسمس بهت داده بود و هیچوقت نپوشیدی که حرص اون را در بیاری بهش دادم.بعد اون چکمه ای که کلی پولش را دادی ولی هیچوقت نپوشیدی چون یکی از همکارات عین اونا داشت را هم دادم بپوشه …بعد یه کم مکث کرد و گفت: نمیدونی چقدر خوشحال شد و چقدر تشکر کرد
بعد همینطور که داشت به طرف درب میرفت گفت. میبخشید، چیز دیگهای هست که خانومتون استفاده نمیکنه؟؟؟